شكوفه

شكوفه پاسخ شلاقي هاي سرماييست
شكوفه تهنيت روزهاي بارانيست
كه شاخسار درختان قحط  ساليهاش
براي چلچه هاي غريب ميخوانند
شكوفه آبله كو بيست دست هايي را
كه از نيايش خورشيد باز آمده اند
من از بهار، چه گويم
من از خرابه ، چه آب و علف سرشته كنم
كه آنچه بود ترا بود و
آنچه نيست، مراست

كابل ‌- حمل ١٣٦٥